گره گشایی از مشکلات مردم با یادی از شهیدان قرآنی به همراه فیلم
قائم: قائم: دیدار با خانواده شهدای قرآنی همیشه درس آموز و جالب است ولی ملاقات با خانواده شهیدان «روشن چراغ» هم الگویی برای پدران و مادران است و هم درسی برای برادران و فرزندان خانواده. چون هم سبک زندگی قرآنی در آن موج می زند و هم گره گشایی از مشکلات خلق خدا.
دریافت 31 MB دومین دیدار جامعه قرآنی امسال با خانواده شهیدانی صورت پذیرفت که هر یک از اعضاء خانواده نقشی در انقلاب و دوران دفاع مقدس داشتند؛ از علی و محمد روشن چراغ، دو شهید این خانواده بگیرید تا پدر و مادرشان که هر کدام الگویی برای سبک زندگی خانواده ها هستند. بطورمثال حسین روشن چراغ پدر شهید که در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی نمایندگی مردم برخوار و میمه در استان اصفهان داشت، در دوران دفاع مقدس شیمایی شد ولی هیچ گاه کارت جانبازی نگرفت و خیلی از مردم منطقه هم تا مدت ها نمی دانستند که هم پدر شهید است و هم جانباز.
مریم آقااحمدی زنگنه مادر شهید هم که یک فرهنگی است و سال ها مدیر دبیرستان بوده، تعریف کرد که پس از صدور فرمان امام خمینی(ره) بر مبنای وجوب حضور جوانان در جبهه های جنگ، دوره های آموزش اسحله را طی کرد و هرچند آبستن بود، آماده اعزام به جبهه شد ولی وقتی شنید که تکلیف از روی دوش زنان برداشته شده، با اعزام دخترش به جبهه بعنوان پزشک موافقت نمود.
وی اضافه کرد: وقتی که حاج آقا نماینده شد، شاید تنها خانواده ای بودیم که در منطقه ماندیم و هیچگاه به تهران نیامدیم. درِ منزل ما همیشه برای مشکلات مردم باز بود. بچه های یتیم و کسانیکه ترک تحصیل می کردند را در خانه نگه می داشتیم و پس از سال ها بعضی از آنها به منزل ما آمدند و گفتند که چگونه موجب رشد و سر و سامان گرفتن آنها بودیم و حال به جایی رسیده اند.
مریم آقااحمدی، مادر شهیدان روشن چراغ اعضای کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در دیدار با این خانواده شهید قرآنی، هم پای صحبت های مادر شهیدان نشستند، هم به خاطرات خواهر این دو شهید گوش دادند، هم از تلاوت علی ویسی قاری پیشکسوت و یکی از مدیران شبکه قرآن لذت بردند و هم در مصیبت سیدالشهدا(ع) اشک ریختند که محمدمهدی آزاد دل های حاضران را روانه کربلا کرد.
مادر شهید هم از فرزندانش می گفت و هم از همسرش که چگونه به درد مردم می رسید. یک مرتبه گفت «همسرم، هم پیش از بچه ها جبهه می رفت و هم پس از شهادت دو فرزندش. شیمیایی شده بود ولی کارت جانبازی نگرفت. چون یکی از رشته هایش شیمی بود، مسئولیت نقاهت های شیمیایی مصدومین اهواز را به عهده گرفته بود».
حاج خانم به دخترش هم اشاره کرد؛ شهره روشن چراغ که در رشته پزشکی درس خوانده بود و پا به پای رزمندگان برای مداوای مجروحان در جبهه حضور می یافت و الان بازنشسته آموزش و پرورش است. وقتی شهره به پدر گفته بود که می خواهد به جبهه برود، پدر، نه تنها مانع نشده بود که گفته بود «دفاع از انقلاب و خاک وطن، وظیفه است و این گونه بود که خواهر شهیدان چند بار با گروههای پزشکی به جبهه رفت.
مادر شهیدان اظهار داشت: خودم هم هرچند آبستن بودم ولی آموزش های اسلحه را دیدم که به جبهه بروم. چون حضرت امام (ره) فرموده بود که رفتن به جبهه تکلیف است ولی بعد دستور دادند که خانم ها نیازی نیست به جبهه بروند و گرنه آماده بودم به جبهه بروم.
نوبت به شیما روشن چراغ رسید؛ خواهر شهیدان که اظهار داشت: پدرم از ریش سفید و از عنوان پدر شهید بودن خود به خوبی بهره برد تا برای مردم کارگشایی کند و اهتمام ویژه ای داشت که فرزندانش هم قرآن را یاد بگیرند. پدرم بگونه ای ما را تربیت کرده بود که ساعت ۹ شب بخوابیم و ساعت ۶ بامداد با نوازش او از خواب بیدار می شدیم و از ساعت ۶ و نیم تا هفت بامداد مرا به منزل استاد می برد و پس از کلاس، میهمان پدر در طباخی بودم و بعد از صبحانه، مرا تحویل مادر می داد تا ساعت هفت و نیم به مدرسه ببرد.
شیما روشن چراغ، خواهر شهیدان وی اضافه کرد: پدرم ملتزم بود که فرزندانش تا پیش از ۱۰ سالگی بتوانند یک مرتبه قرآن را بدون غلط زیر نظر استاد ختم کنند و در این حوزه توجه ویژه ای به تجوید داشت؛ بگونه ای که علاوه بر روخوانی بتوانیم تجوید و لحن عربی را به خوبی یاد بگیریم. به همین دلیل علی که متولد ۴۴ و محمد که متولد ۴۷ بود، توانستند در سن کودکی و در سالهای اول و دوم دبستان قرآن را بدون غلط و مسلط بخوانند.
این خواهر شهیدان ضمن بیان گوشه ای از خاطرات شیرین دوران کودکی خود با محمد اظهار داشت: برادرم محمد از ۱۶ سالگی مسئولیت فرهنگی پایگاه بسیج مسجد قائم شاهین شهر را داشت و بعد فرمانده پایگاه شد. من آن زمان یک کودک پنج ساله بودم و هنگامی که تلاوت قرآن از تلویزیون پخش می شد، محمد تمام آن مدت طولانی مرا بغل می کرد و من در حالیکه بر روی دوشش بودم، با گوی لوستر بازی می کردم. در واقع برادرم می خواست هم مرا سرگرم کند و هم آیات قرآن را بشنوم.
سجاد نبی زاده که هم داماد این خانواده است و هم یکی از فعالان و نخبگان قرآنی است به بیان خاطراتی از پدر همسر خود پرداخت و اظهار داشت: مرحوم روشن چراغ در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی حضور داشت ولی تا جایی که می توانست پاسخ هر رجوع کننده ای را می داد و برای او غریبه و آشنا یا همشهری و غیرهمشهری فرقی نداشت. درِ این منزل که چه در دوران نمایندگی مجلس و چه پس از آن، همیشه به روی مردم باز بود و به هر رجوع کننده ای رسیدگی می کرد. گاهی برای حل مشکل یک نفر به شهرستان می رفت و از آبرو و اعتبار خود گرو می گذاشت تا مشکل یک نفر را حل کند و فرقی نداشت که دیدگاه سیاسی رجوع کننده چیست.
رحیم قربانی مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ بعد از شنیدن خاطرات مادر و خواهر شهیدان اظهار داشت: بااینکه اعضاء این خانواده از نظر مالی دغدغه آنچنانی برای انقلاب و جنگ نداشتند ولی همه پای کار انقلاب و جبهه و جنگ آمدند. هم پدر، هم دو عزیز این خانواده و هم مادر رزمنده بودند و درس هایی از قرآن را به ما می آموزند که چگونه با جان خود در دفاع از دین و کشور ایستادند.
سجاد نبی زاده، قاری و نخبه قرآنی مادر شهیدان، چند جمله ای هم در رابطه با فرزندانش گفت؛ یکی در رابطه با علی که مسئول پایگاه مسجد بود و در زمانیکه بعنوان بسیجی پست می داد، با اخلاق اسلامی رفتار می کرد. او دوره های فنی تعمیر تانک را دیده بود و با تیپ زرهی اصفهان به جبهه رفته بود ولی زمانیکه در مرخصی بود، بمحض اینکه شنید مقرر است علمیات فتح المبین شروع شود، سریع خویش را به جبهه رساند و سر انجام در چهارم فروردین ۶۱ در منطقه شوش درحالی که کمتر از ۱۳ سال داشت، به شهادت رسید.
محمد نیز به قول مادرش، بعد از شهادت علی، از خدمت و سربازی معاف محسوب می شد ولی از سوی دانشگاه با گردان کمیل از لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) عازم جبهه شد. او که در عملیات کربلای چهار زخمی شده بود، باز خویش را به جبهه رساند و سر انجام در ۱۱ بهمن ۶۵ در عملیات کربلای پنج در شلمچه به شهادت رسید.
اگرچه وقت به پایان رسید و صحبت ها ناتمام ماند ولی جای دیگر خواهران شهیدان یعنی روشنک روشن چراغ که بازنشسته آموزش و پرورش و ساکن اصفهان است، شهره همان رزمنده و پزشک دوران دفاع مقدس و راضیه روشن چراغ خالی بود؛ هرچند راضیه بعد از شهیدان دیده به جهان گشوده بود ولی شاید می توانست همچون شیما خاطراتی از دوران کودکی بیان کند.
منبع: قائم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب