قائم فرهنگ مهدویت
قائم : فرهنگ مهدویت

آفتاب در آینه

آفتاب در آینه

قائم: بازخوانی قسمتی از خطبه 160 امام علی (ع) در نهج البلاغه


وَ لَقَدْ كَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ كَافٍ لَكَ فِی الْأُسْوَهِ؛
برای تو كافی است كه راه و رسم زندگی پیامبر اسلام را الگوی خود قراردهی وَ دَلِیلٌ لَكَ عَلَی ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا؛
و – این راه و رسم- راهنمایی است برای تو در نكوهش و عیب دنیا وَ كَثْرَهِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا؛
و بی اعتباری و بدی های بسیارش إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا؛
چه، دنیا را از هر سو از هر سو از پیامبر گرفتند وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَكْنَافُهَا؛
و به غیر او سپردند وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا؛
و او از شیر این مادر-دنیا- ننوشید وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا؛
و از زیورها و زینت های آن فاصله گرفت …. فَتَأَسَّ بِنَبِیِّكَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ؛
پس به پیامبر پاكیزه ات اقتدا كن فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَهً لِمَنْ تَأَسَّی؛
كه راه و رسم او الگویی است برای آنها كه به دنبال الگویی هستند وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّی؛
و سبب فخر و عزت است برای كسی كه خواستار عزت باشد وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ؛
و محبوب ترین بندگان نزد خدا، آنهایی هستند كه به پیامبرشان اقتدا كنند و در راه او گام بردارند قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً؛
به اندازه لزوم از دنیا بهره گرفت وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً؛
و هیچ گاه علاقه ای به آن نشان نداد أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا كَشْحاً؛
پهلویش از همه مردم لاغرتر وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً؛
و شكمش از همه خالی تر بود عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا؛
دنیا بر او ارائه شد فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا؛
ولی آنرا نپذیرفت وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ؛
چیزی را كه می دانست مبغوض خداست، مبغوض می شمرد، چیزی را كه نزد خدا حقیر است، حقیر می دانست. و چیزی را كه نزد او خرد و بی مقدار است، كوچك می شمرد وَ لَوْ لَمْ یَكُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَكَفَی بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّهً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ؛
برای مخالفت ما با خدا و سرپیچی از فرمانش همین كافی است كه در ما چیزی جز محبّت به آن چه مورد خشم خدا و رسولش است، و بزرگ شمردن آن چه خدا و رسولش آنرا كوچك شمرده اند وجود نداشته باشد وَ لَقَدْ كَانَ (صلی الله مقابل وآله) یَأْكُلُ عَلَی الْأَرْضِ؛
و همانا پیامبر «كه درود خدا بر او و خاندانش باد» بر روی زمین می نشست و غذا می خورد وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ؛
و چون بندگان می نشست وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ؛
با دست خود پارگی كفشش را وصله می زد وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ؛
جامه خودرا به دست خود می دوخت وَ یَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ؛
بر خر بی پالان سوار می شد وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ.
و دیگری را بر پشت خود سوار می كرد وَ یَكُونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیْتِهِ فَتَكُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ، فَیَقُولُ یَا فُلَانَهُ لِإِحْدَی أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی، فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا؛
پرده ای بر در خانه او آویخته بودند كه نقش ها و تصویرهایی در آن بود، به یكی از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور كن كه هرگاه نگاهم به آن می افتد به یاد دنیا و زینت های آن می افتم فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ؛
قلباً از دنیا روی برگردانده بود وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ؛
و یاد دنیا را در وجود خود میرانده بود وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ؛
و دوست داشت زینت دنیا از برابر چشمش پنهان بماند لِكَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً؛
تا از آن – دنیا – لباس فاخری تهیه نكند و آن – دنیا – را قرارگاه دائمی خود نداند وَ لَا یَرْجُوَ فِیهَا مُقَاماً؛
و در آن امید درنگ نداشت فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَر؛
پس علاقه به دنیا را از خود بیرون كرد، و دل از دنیا بر كند، و چشم از دنیا پوشاند وَ كَذَلِكَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یُذْكَرَ عِنْدَهُ؛
و چنین است كسی كه چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود وَ لَقَدْ كَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ مَا یَدُلُّكَ عَلَی مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا؛
در سیرت زندگانی رسول خدا نكاتی وجود دارد كه رهنمای تو به زشتی ها و عیب های دنیا است إِذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِهِ؛
آن گاه كه با نزدیكان خود گرسنه به سر می برد وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ؛
و با آن كه مقام و منزلت بزرگی داشت، زینت های دنیا از دیده او دور ماند فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ أَكْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله مقابل وآله) بِذَلِكَ أَمْ أَهَانَهُ؟
پس هر انسان بصیر و آگاهی باید بر اساس خرد خویش بیندیشد كه آیا خدا محمد «كه درود خدا بر او و خاندانش باد» را به داشتن این سیرت ها گرامی داشته یا خوار كرده؟ فَإِنْ قَالَ أَهَانَهُ فَقَدْ كَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِیمِ بِالْإِفْكِ الْعَظِیمِ؛
اگر بگوید كه او را خوار كرده، سوگند به خدای بزرگ كه دروغ می گوید و بهتانی بزرگ می زند وَ إِنْ قَالَ أَكْرَمَهُ فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ؛
و اگر بگوید گرامیش داشته، پس بداند خدا كسی را خوار شمرده كه دنیا را به او ارزانی داشته؛ درحالی كه از نزدیك ترین مقربان به خودش دور نگهداشته است فَتَأَسَّی مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ؛
پس، هر كه باید به پیامبرش تأسی جوید وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ؛
و پای بر جای پای او نهد و از هر جا او داخل شد، داخل شود وَ إِلَّا فَلَا یَأْمَنِ الْهَلَكَهَ؛
در غیر این صورت از هلاكت ایمن نباشد فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ مُحَمَّداً (صلی الله مقابل وآله) عَلَماً لِلسَّاعَهِ وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّهِ وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَهِ؛
خدای متعال محمد «كه درود خدا بر او و خاندانش باد» را نشانه قیامت، مژده دهنده بهشت و ترساننده از عقوبت قرار داد خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً وَ وَرَدَ الْآخِرَهَ سَلِیماً؛
با شكمی گرسنه درگذشت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلَی حَجَرٍ حَتَّی مَضَی لِسَبِیلِهِ وَ أَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ؛
سنگی بر سنگی ننهاد تا به راه خود رفت و دعوت پروردگارش را اجابت كرد فَمَا أَعْظَمَ مِنَّهَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَیْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ؛
چه نعمت بزرگی است از طرف خداوند بر ما وجود او، رهبری كه باید از او پیروی نماییم و پیشوایی كه باید راه او را تداوم بخشیم وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّی اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا؛
به خدا سوگند كه این جبّه خودرا چندان وصله زده ام كه دیگر از وصله زننده آن شرم دارم وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ أَلَا تَنْبِذُهَا عَنْكَ؟
یكی به من اظهار داشت: «آیا آنرا دور نمی افكنی»؟ فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّی؛ فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَی.
گفتم: از من دور شو كه صبحگاهان رهروان شب ستایش می شوند.


منبع:

1399/01/08
23:34:52
5.0 / 5
3491
تگهای خبر: اسلام , امام , پیامبر , ستایش
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۱