قائم فرهنگ مهدویت
قائم : فرهنگ مهدویت

حافظی كه اوهام بافان متجدد ساخته اند

حافظی كه اوهام بافان متجدد ساخته اند

به گزارش قائم پرسش این است كه حافظ كیست؟



طرح این پرسش چنان است كه گویی باید در پاسخ آن شرحی از زندگی حافظ و اشتغالات روزمره اش بیت شود، اما من كه سر این كار ندارم؛ فقط می گویم كه این حافظی كه اوهام بافان متجدد ساخته اند، حافظ لسان الغیب نیست و با تبدیل كردن شعر او به ادبیات، حافظ دیگری پیدا شده است و این حافظ را همگان كم و بیش خوب می شناسند و البته كه ادیبان بیشتر از دیگران، این علم و شناسایی رادارند؛ چه، اینان خود او را بر مبنای آراء همگانی جعل كرده اند. اما شعر با آراء همگانی چه نسبت دارد؟
وقتی حافظ می گوید « چه نسبت است به رندی صلاح و تقوی را» و معهذا اصرار در اخلاقی بودن او می نماییم و سخنش را نشنیده و ندیده می گیریم، چه مانعی دارد كه اصلا بپرسیم كه نسبت شعر و آراء همگانی چیست؟ اما اگر پرسیدم این خطر هست كه همه ی اوهامی كه درباره شاعر داریم فرو ریزد و احیانا ناچار شویم كه او را نیست انگارِ به تمام مفهوم كه اهل حقیقت و طریقت و شریعت و كفر و اسلام و دنیا و دین نیست بدانیم و سرگردان بمانیم و دست از حافظ شناسی برداریم.
اما این وضع از آن جهت پیش نمی آید كه هرچه بیشتر تابع آراء همگانی باشیم، كمتر می توانیم به این تبعیت، وقوف داشته باشیم و بنابراین، به راحتی می گوییم: نه! حافظ و شعر او ربطی به آراء همگانی ندارد؛ اما با این قول ناگریز تصدیق كرده ایم كه شعر حافظ صرفا بیان اهواء و خواهش ها و حُب و بغض های معمولی كه همه در قلمرو آراء و عمل روزمره همگان است، نیست. پس باردیگر بپرسیم حافظ كیست؟

اگر بخواهیم او را در جمع مردم زمانه اش یا در بَزم حاجی قوام بشناسیم، با آن حافظ خلوت نشین چه نماییم كه به میخانه شده و از سر پیمان گذشته و با سر پیمانه شده و چشم جان به جمال دوست و آشنا بازكرده و به دنبال آن آشنا از همه بیگانه گشته است و این حافظ با حافظی كه در وَهم ما وجود دارد، یكی نیست؛ اما چه یكی باشد و چه نباشد حافظ شیراز همین حافظ خلوت گزیده است كه چون كوی دوست هست به صحرا حاجتی ندارد.
این تتبعات و پژوهش های عظیمی كه درباره حافظ كرده ایم درباره هیچ یك از معاصران او نكرده ایم و اصلا كنجكاو نشده ایم كه آنها از چه مَمَری اعاشه كرده اند و با چه كسانی معاشرت داشته اند؛ پس چرا درباره حافظ این قدر حرف می زنیم و بازهم متاسفیم كه نمی دانیم غذای مورد علاقه اش چه بوده و قرآنی كه می خوانده به خط چه كسی بوده و در چه زمانی نوشته شده است؟ می توان اظهار داشت كه این امر دو وجه دارد، یعنی وقتی می پرسیم چرا درباره حافظ سخن می گوییم، جهتش این است كه با تمام نیست انگاری عصر حاضر و استیلای عقل معاش، از آنجائیكه ذات ما، رندی و خراباتیگری است و نه نفسانیات و روحانیتِ صرف، گهگاه احساس می نماییم كه ندای حافظ سخن آشناست؛ اما اینكه چرا نحوه تلقی علامه مآبانه از آن داریم، جهت دیگری دارد.

خودپژوهندگان جهت این امر را كشف حقایق علمی، می دانند، بگذار به كشف حقایق خود ادامه دهند و ندانند كه این حقایقشان مرده است و اگر حافظ زنده بود و می شد كه امروز هم حافظی باشد، از این همه قیل و قال ملول می شد و چهار تكبیر، یكسره بر همه این حقایق وپژوهش ها می زد.
چه نسبت است به رندی صلاح وتقوی را
سماع و وعظ كجا نغمه رباب كجا
ازننگ چه گویی كه مرا نام زننگ است
وز نام چه پرسی كه مرا ننگ زنام است
حافظ را معلم اخلاق می خوانیم. حافظ آشكارا می خواهد از اخلاق به مفهوم عادت بگذرد؛ اما اگر اخلاقی است، آیا اخلاق او كم و بیش، همین اخلاق و صلاح و تقوای امروز ما است؟

همه این اتوپی امروز را كه با علم و ادبیات ساخته ایم، برای غفلت از مرگ است، پس طوطی نقل و شكر بمانیم و اگر شاعری هم مثل حافظ می تواند ما را مرغ مرگ اندیش سازد، با قدرت كامله ی خود، او را خفه یا مسخ نماییم و به صورت وسیله ای برای شهرت خود درآوریم. كاری كه امروز به نام اشاعه فرهنگ یا كسب آزادی می شود، جز این چیزی نیست. مانعی هم ندارد كه بگویید این حرف ها منفی بافی های آدمی بدبین است.
می دانم كه اینگونه سخن با مُدفكری ما و عادتی كه داریم موافق نیست و به همین جهت، كسی هم به آن اعتنایی ندارد و منشاء هیچ اثری نیست.
وجود ما معمایی است حافظ
كه تحقیقش فسون است و فسانه
حافظ مثل ما بی درد و بی حقیقت نبوده است؛ او از آن حیث كه شاعر است، از حد اخلاق، اَعم از اخلاق روحانی یا نفسانی و نفس پرستی گذشته است.
موسیا آداب دانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند

این كلمات در گوش ما كه زیبق غفلت درآن ریخته اند، بی اثر بوده است، با این همه حافظ نه اهل اندیشه است و نه بسته ی نام و ننگ؛ حالا اگر ندای حافظ را می توانیم بشنویم، این ابیات را بخوانیم:
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
غافل در این خیال كه اكسیر می كنند
تشویش وقت پیر مغان می دهند باز
این سالكان نگر كه چه با پیر می كنند

* فیلسوف و رئیس فرهنگستان علوم ایران

1398/07/21
14:36:44
5.0 / 5
4475
تگهای خبر: اسلام , دین , فرهنگ , قرآن
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۱