قائم فرهنگ مهدویت
قائم : فرهنگ مهدویت
مرد منبر و كتاب، ۶

علما سبب پیشگیری از اعدام امام خمینی توسط دولت علم شدند

علما سبب پیشگیری از اعدام امام خمینی توسط دولت علم شدند

قائم: به گزارش قائم، دولت اسدالله علم تصمیم گرفته بود امام خمینی (ره) را محاکمه و اعدام کند اما آیات عظام مرعشی نجفی، شریعتمداری، آخوند ملاعلی و آیت الله صالحی و علمای مشهد و کرمانشاه به تهران آمده و مانع شدند.



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: پرونده مرور و بررسی کتاب زندگینامه و خاطرات حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان نوشته مجید جدیدی، شهریور سال جاری در خبرگزاری مهر باز شد و تا امروز ۵ قسمت از آن انتشار یافته است. در بخش های اول تا پنجم این پرونده به خاطرات کودکی، چگونگی ورود به عالم طلبگی و تحصیل علوم دینی، ورود به مبارزه انقلابی و منبرهای ضد طاغوت، حضور در جبهه، مقطع ابتدایی انقلاب و نفوذ منافقین در بدنه حکومت جمهوری اسلامی و … راوی این کتاب پرداختیم.
قسمت ششم پرونده در ارتباط با خاطرات سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳ است که از حادثه مدرسه فیضیه قم و محرم آتشین سال ۴۲ شروع شده و تا دستگیری اول شیخ حسین توسط ساواک در سال ۱۳۴۳ ادامه پیدا می کند.
مطالب منتشرشده در پرونده یاد شده در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «خاطرات شیخ حسین انصاریان از نفوذ منافقین / تشکیل دایره مبارزه با منکرات و توبه ۴ هزار گناهکار»
* «تهران قدیم و خطیبی که سبب خلوتی صف سینماهای لاله زار می شد / شیخ حسین در کمیل خوانی میراث دار کیست؟»
* «رئیس شهربانی همدان گفت سخنران را بالای منبرش با تیر می زنیم»
* «وقتی شیخ حسین در جبهه شیمیایی شد / به محسن طاهری گفتم هنوز زنده ایم؛ این جا فاو است!»
* «دکتر شریعتی در نگاه شیخ حسین انصاریان / احسان طبری گفت در جوانی چند جزء قرآن حفظ بودم»
در ادامه مشروح ششمین قسمت از پرونده «مرد منبر و کتاب» را می خوانیم؛
* امام چگونه نقشه نیروهای حکومت را برای به هم زدن جلسه بی اثر کرد
شیخ حسین انصاریان روایت می کند بامداد روزی که ماجرای مدرسه فیضیه پیش آمد، در قم بود و چون جلسات درس حوزه تعطیل بودند، آماده بود به تهران برود. در آن روز (روز جمعه ۲ فروردین ۱۳۴۲ مصادف با سالروز شهادت امام صادق (ع))، وقتی حاج انصاری قمی در مراسم عزاداری مدرسه فیضیه روی منبر رفت، نیروهای حکومتی که مابین مردم قرار گرفته بودند، از گوشه و کنار مجلس سخنرانی آغاز به صلوات فرستادن های زیاد کردند. خطیب هم نتوانست مجلس را کنترل کند. در نتیجه نیروهای حکومت، سوت کشیده و برای سلامتی شاه آغاز به صلوات فرستادن کردند.
پس از این اقدامات نیروهای حکومتی، فضای جلسه سخنرانی به هم ریخت و مردم با آنها درگیر شدند. حکومتی ها هم مردم را مورد ضرب و شتم قرار داده و با هجوم به حجره طلبه های فیضیه، قرآن ها، کتاب ها و لباس های طلبه ها را بیرون انداخته و آتش زدند. طبق روایت شیخ حسین، با شروع حمله به فیضیه، آیت الله گلپایگانی به داخل حجره ای هدایت شد که با این حال، به ایشان هم حمله شد. شیخ حسین در رابطه با حمله نیروهای حکومت به فیضیه این گونه روایت می کند: «این افراد به خانه امام هم آمده بودند و با صلوات می خواستند جلسه را به هم بزنند که امام به شیخ صادق خلخالی اظهار داشت: آماده باش اگر اینجا کسی بخواهد بی تربیتی کند و جلسه را به هم بزند، برمی خیزم و به طرف فیضیه می روم و حرف آخر را می زنم. در این وقت خرابکاران دیگر ترسیدند و ساکت شدند. پس از تمام شدن حمله به فیضیه، گفتند که به خاطر حفظ جان امام که نکند به آن خانه بریزند، در را ببندید. وقتی امام متوجه شدند، فرمودند: در خانه مرا نبندید و بگذارید این ستم دیده ها و کتک خورده ها بیایند.» (صفحه ۲۳۸) شیخ حسین انصاریان می گوید امام خمینی (ره) با نبستن در خانه خود، فضای وحشت حکومتی را شکست و چندروز بعد از واقعه هم به فیضیه رفت و ضمن بازدید از آن جا، اعلامیه شدیدالحنی صادر کرد.
شیخ حسین انصاریان ۱۷ ساله بود که واقعه فیضیه رخ داد و بعد از آن وارد کار پخش اعلامیه های انقلابی امام خمینی (ره) و مراجع تقلید شد. کار پخش اعلامیه ها تا چهلم شهدای فیضیه ادامه پیدا کرد و با رسیدن محرم آن سال، طیب حاج رضایی در جلسه روضه خود، تمام محوطه و محیط روضه را با تصاویر امام خمینی (ره) پوشاند. شیخ حسین در خاطرات خود اشاره کرده به خانه طیب رفت و آمد داشته و با فرزندانش دوست بوده است. منبری هایی هم که در هیئت طیب سخنرانی می کردند، عبارت بودند از این افراد به خانه امام هم آمده بودند و با صلوات می خواستند جلسه را به هم بزنند که امام به شیخ صادق خلخالی اظهار داشت: آماده باش اگر اینجا کسی بخواهد بی تربیتی کند و جلسه را به هم بزند، برمی خیزم و به طرف فیضیه می روم و حرف آخر را می زنم. در این وقت خرابکاران دیگر ترسیدند و ساکت شدند. پس از تمام شدن حمله به فیضیه، گفتند که به خاطر حفظ جان امام که نکند به آن خانه بریزند، در را ببندید. وقتی امام متوجه شدند، فرمودند: در خانه مرا نبندید و بگذارید این ستم دیده ها و کتک خورده ها بیایند آیت الله فلسفی، شیخ حسین خندق آبادی، شیخ علی اصغر مروارید، شیخ حسن طالبی اصفهانی و چندنفر دیگر. در محرم آن سال، آیت الله وحید خراسانی هم که صراحت لهجه زیادی ضد حکومت شاه داشت، در دهه عاشورا در مسجد سیدعزیزالله تهران روی منبر رفت. قبل از واقعه مدرسه فیضیه هم، هیئتی در تهران تشکیل شد که طرحش را امام خمینی (ره) داده بود و هیئت موتلفه اسلامی نام گرفت.
در دهه اول محرم ۱۳۴۲ شور و هیجان انقلابی زیادی بین مردم شکل گرفت و قبل از واقعه ۱۵ خرداد آن سال، امام خمینی (ره) اعلام نمود می خواهد عصر عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی کند. شیخ حسین انصاریان می گوید با پخش این خبر، ساواک بسیاری از روحانیون برجسته را احضار کرده و به آنها گفته بود اگر امام (ره) مبادرت به سخنرانی کند، شهر قم بمباران خواهد شد. اما امام خمینی (ره) اعلام نمود سخنرانی صورت خواهد گرفت.
در آن روزها شیخ حسین در تهران بود و منبر داشت. او هر روز بامداد دهه اول محرم را به مجلس روضه منزل حاج اسماعیل اربابی می رفت و از بامداد تا ظهر در این مجلس حضور داشت. شب ها هم در مجلس روضه مسجد حاج ابوالفتح حاضر می شد که سخنرانش حاج شیخ علی اصغر مروارید بود.
* روایت عاشورای پرجوش وخروش ۱۳۴۲
تظاهرات بامداد عاشورای ۱۳۴۲ یکی از خاطرات جالب و قابل توجه شیخ حسین انصاریان است. او می گوید برای پیشگیری از حرکت عظیم دسته جات سینه زنی و سوگواری، دسته سینه زنی لات ها و چاقوکش ها اجیر شده بودند. دسته های انقلابی هم با جلوداری حاج مهدی عراقی حرکت کرده و اول بامداد به خیابان مولوی رسیدند که به دسته لات ها برخورد کردند. شیخ حسین می گوید حاج مهدی عراقی چنان آتشین و با شدت با دسته لات ها روبرو شد که نتوانستند مشکلی ایجاد کنند و بدون هیچ عکس العملی بازگشتند. بدین سان راه دسته های عزادار انقلابی از مسیر بازار و خیابان مولوی باز شده و به سمت کاخ مرمر حرکت کردند.
با رسیدن به کاخ مرمر، مردم آغاز به سردادن شعار «مرگ بر شاه» کردند که صدایشان به شاه که در کاخ بود رسید و آشفته اش کرد. این جمعیت عظیم، بعد از شعاردادن و سوگواری، باردیگر به سمت بازار تهران بازگشت. عصر آن روز عاشورا هم امام خمینی (ره) سخنرانی پرحرارت خود در قم را ایراد کرد. محور سخنرانی اش هم چهار چیز بود؛ شاه، اسراییل، ساواک، آمریکا.
پیش از ایراد این سخنرانی، ساواک به امام خمینی (ره) پیغام داد حالا که لغو سخنرانی را نمی پذیرد، هرچه می خواهد ضد شاه و ساواک بگوید اما در رابطه با آمریکا و اسراییل سخنی به زبان نیاورد. اما امام خمینی (ره) نپذیرفته و در آن سخنرانی حمله های تندی به آمریکا و اسراییل کرد. سپس خطاب به شاه اظهار داشت: «من به تو نصیحت می نماییم کاری نکن روزی دستور بدهم بیرونت کنند و مردم مثل زمان پدرت که بیرونش کردند، خوشحال شوند و جشن بگیرند.»
گزارش سخنرانی امام (ره) همان شب به محمدرضا پهلوی رسید. در نتیجه نیروهای حکومتی، سحرگاه روز دوازدهم محرم، به منزل امام (ره) ریخته و مبادرت به دستگیری وی کردند. این اتفاق همان گونه که می دانیم در روز پانزدهم خرداد رخ داد. همزمان با دستگیری امام خمینی (ره)، در شیراز هم آیت الله محلاتی و آیت الله دستغیب دستگیر شدند. در مشهد هم آیت الله العظمی حاج اقا حسن قمی توسط نیروهای حکومت پهلوی دستگیر شد. با پخش خبر دستگیری امام خمینی (ره) دیگر چهره های دینی، مجالس روضه به هم خورد و مردم سراسیمه به خیابان ها ریختند. خیلی از جمعیت خشمگین به سمت ساختمان رادیو حرکت کردند تا مرکز رادیو را به تصر درآورند که ارتش با آنها درگیر شد. شیخ حسین انصاریان که در آن درگیری حضور داشته، می گوید مشغول شعاردادن بود که تیراندازی آغاز شد و پیرمرد ۷۰ ساله ای که پیش رویش قرار داشت، به واسطه تیری که به گلویش نشست، به شهادت رسید.
* تصمیم حکومت پهلوی برای محاکمه و اعدام امام خمینی (ره)
پس از دستگیری امام خمینی (ره)، آیت الله میلانی از مشهد با هواپیما به سمت تهران پرواز کرد که دولت وقت از این ماجرا اطلاع پیدا کرد و هواپیما را از نیمه راه برگرداند. بنابراین آیت الله میلانی برای اعتراض به دستگیری آیت الله خمینی، خویش را از مسیر زمینی راه تهران را پیش گرفت و خویش را به پایتخت رساند. دولت اسدالله علم تصمیم گرفته بود امام خمینی (ره) را محاکمه و اعدام کند اما آیات عظام مرعشی نجفی، شریعتمداری، آخوند ملاعلی و آیت الله صالحی و علمای مشهد و کرمانشاه به تهران آمدند و مانع شدند.
شیخ حسین انصاریان می گوید با اعلامیه هایی که علما صادر کردند مسئله اعدام منتفی شد. آیت الله میلانی، تیمسار پاکروان رئیس وقت ساواک را احضار کرد و به او اظهار داشت: «اگر یک تار مو از سر آیت الله خمینی کم شود مسلم بدانید دیگر وجود نخواهید داشت. چون حکمی صادر می نماییم که ملت اصل و فرع شما را براندازند.»

* آزادی امام و هجوم مردم برای دیدار
به این ترتیب امام خمینی (ره) آزاد شد و بعد از آزادی وی، مردم تهران به محل اقامتش در تهران هجوم بردند. نیروهای نظامی هم که بنا بود نظم را برقرار کنند، به مردم اجازه دادند در یک صف ایستاده و به نوبت با امام ملاقات کنند. بعد از چندساعت هم درهای محل اقامت بسته و مردم را متفرق کردند. امام خمینی (ره) در سخنرانی بعدی خود که در همین مکان انجام شد، این اقدام حکومت را به حصر تعبیر کرد؛ حصری که تا ۱۵ فرودین ۱۳۴۳ طول کشید. تا آن مقطع به امام خمینی (ره) اطلاع داده بودند که بناست آزاد شده و به قم منتقل شود. با انتشار این خبر، مردم قم خویش را به منزل امام (ره) در قم رساندند و امام (ره) سخنرانی دیگری را در این محل ایراد کرد که بیشتر از یک ساعت طول کشید و در آن، محمدرضا پهلوی با لقب «مردک» خطاب شد.
با اعلامیه هایی که علما صادر کردند مسئله اعدام منتفی شد. آیت الله میلانی، تیمسار پاکروان رئیس وقت ساواک را احضار کرد و به او اظهار داشت: «اگر یک تار مو از سر آیت الله خمینی کم شود مسلم بدانید دیگر وجود نخواهید داشت. چون حکمی صادر می نماییم که ملت اصل و فرع شما را براندازند.» در همان روزها روزنامه های حکومتی اعلام نموده بودند روحانیت شیعه با شاه سازش کرده است. بنابراین امام خمینی (ره) در سخنرانی خود در قم گفت «بدانید اگر خمینی هم سازش کند، این مردم با شما سازش نمی کنند.» نکته دیگر سخنرانی امام (ره)، سفارش و تاکید به طلاب و جوانان بود که به علمای اسلام و مراجع تقلید پرخاش نکنند که چرا ضد شاه، جبهه گیری شدیدی نکرده یا اعلامیه کوبنده ای نداده اند.
* کاپیتالاسیون و تبعید امام به ترکیه
امام خمینی (ره) بعد از این حوادث در قم مشغول تدریس شد تا اینکه مسئله کاپیتالاسیون پیش آمد. امام (ره) هم نشستی با مراجع تقلید ترتیب داد که همگی اعلامیه بدهند و عمق فاجعه این لایجه را برای مردم توضیح بدهند. این اعلامیه در کل کشور پخش گردید. به تبع آن، امام خمینی (ره) هم در یک سخنرانی اعلام نمود آمریکا از شوروی بدتر و شوروی از انگلیس بدتر و همه از هم بدترند. در این سخنرانی به نمایندگان مجلس و شاه هم حملات تندی شد. همینطور در بخشی از این سخنرانی گفته شد: «اگر کار دست من بود می گفتم در جشن چهار آبان و تولد شاه سر در تمام خانه ها پرچم سیاه بزنند که مملکت ما را فروختند.»
چندروز بعد از این سخنرانی، نیروهای حکومت پهلوی، شبانه امام خمینی (ره) را دستگیر و به ترکیه تبعید کردند. البته در شروع امر مقصد این تبعید مشخص نبود و بعداً مشخص شد آیت الله خمینی (ره) به ترکیه منتقل شده است. امام (ره) در بازه زمانی یک ساله حضور در ترکیه، موفق شد کتاب «تحریرالوسیله» را در چارچوب دو جلد بنویسد. امام خمینی (ره) سپس به عراق و نجف تبعید شد که به روایت شیخ حسین، تا روزی که در این شهر سکونت داشت، حاضر نشد تابستان ها برای هوای خنک تر به کوفه برود. امام دلیل این مخالفت خود برای رفتن به کوفه را این گونه بیان نمود: «دوستان و برادران من در زندان های شاه و در تبعید هستند. من به کوفه بروم و هوای خنک بخورم؟»
* ساواک می گفت طوری حرف نزن که انگار شاه در ردیف معاویه است
ترور حسنعلی منصور در سال ۱۳۴۳ با فوت آیت الله فومنی همزمان شد. تصمیم گرفته شد پیکر این عالم دینی به مسجدش در تهران منتقل شود و سخنران جلسه ختم هم شیخ حسین انصاریان باشد. شیخ حسین می گوید در آن زمان که نمی شد حتی کنایه کوچکی به شاه زد، آمدن جمعیت ۴۰ هزارنفری به مسجد آیت الله فومنی، یک اعلان جنگ تمام عیار به حکومت محسوب می شد و منبری هم که آن روز رفت، سبب شناخت بیشتر مردم از او شد. بنابراین بعد از آن جلسه یادبود، به مجالس مهم تر و بزرگ تر دعوت شد. همین مسئله هم سبب شد ساواک بارها او را دستگیر کرده و تذکر دهد «این قدر کنایه نزن!»
اخطاریه های کتبی ساواک هم مرتب به دست شیخ حسین انصاریان می رسید که «مواظب انتخاب مبحث سخنرانی خود باشید!» گاهی هم او را احضار کرده و ضمن تعریف و تمجید از شاه، به او ابلاغ می کردند نباید طوری صحبت کند که مردم تصور کنند شاه در ردیف معاویه است!
* دستگیری و فریب بازجوی ساواک؛ سبیل پرپشت نجاتم داد!
با انتشار اعلامیه های امام خمینی (ره) در ضدیت با جشن های تاج گذاری شاه به ایران آمد، یکی از افرادی که نقش موثری در پخش گسترده آنها داشت، شیخ حسین انصاریان داشت. همین مسئله هم سبب بازداشت او توسط ساواک و انتقالش به کمیته مشترک ضد خرابکاری شد. علت دستگیری او تهیه و پخش کتاب، اعلامیه ضد جشن تاج گذاری و ضد جشن دوهزار و پانصدساله بود. او اعلامیه ها را به جوان متدینی به نام افجه ای داده بود که دستگیر شد و بعد از دستگیری، طاقت نیاورده و شیخ حسین را لو داد. بنابراین ماموران دولتی او را دستگیر کرده و به زندان بردند.
در لحظاتی که ماموران ساواک به منزل شیخ حسین ریختند، او به خاطر وجود کتاب «ولایت فقیه» امام خمینی (ره) گرفتار اضطراب شد. اما مادر همسرش موفق شد این کتاب و دیگر مدارک خطرناک را زیر لباس خود مخفی کند. چنداطلاعیه از اطلاعیه های امام خمینی (ره) هم توسط مادر همسر شیخ حسین به سرعت در جانفتی خانه ریخته شدند در لحظاتی که ماموران ساواک به منزل شیخ حسین ریختند، او به خاطر وجود کتاب «ولایت فقیه» امام خمینی (ره) گرفتار اضطراب شد. اما مادر همسرش موفق شد این کتاب و دیگر مدارک خطرناک را زیر لباس خود مخفی کند. چنداطلاعیه از اطلاعیه های امام خمینی (ره) هم توسط مادر همسر شیخ حسین به سرعت در جانفتی خانه ریخته شدند. علت اضطراب شیخ حسین، حساسیت بالای ساواک روی کتاب «ولایت فقیه» بود. در آن ایام، ماموران حکومت پهلوی، رساله های توضیح المسائل امام خمینی (ره) را از کتابفروشی ها جمع آوری می کردند. آنها دستور داشتند حتی رساله ها و آثار دیگر مراجع را هم که در حاشیه آنها اسم امام (ره) ذکر شده بود، جمع کنند. توضیح بیشتر شیخ حسین در اینباره، از این مقرر است که وقتی حاشیه رساله ها را چاپ می کردند، اسم امام (ره) را در پاورقی با حرف خ می نوشتند. اما حکومت دستور حذف همین مقدار را هم می داد. در آن شرایط، شیخ حسین انصاریان و دوستانش، رساله امام خمینی (ره) را همراه با عکس وی به صورت شبانه در چاپخانه ای چاپ و زیر یک شیروانی در محله ای قدیمی در تهران پنهان می کردند. سپس به مرور مبادرت به توزیع مخفی آن می کردند.
به هرحال، شیخ حسین دستگیر و به کمیته مشترک منتقل شد. شب اول را هم در سلولی تنگ و تاریک گذراند و صدای ناله ها و فریادهای افرادی که شکنجه می شدند، تأثیر بدی روی روح و روانش داشت.
شیخ حسین انصاریان از دستگیری اول و بازجویی در کمیته مشترک خاطره جالبی دارد که در آن، بازجوی خویش را گول زده است. او می گوید در آن ایام، موی پشت لبش بسیار پرپشت شده و روی لبش ریخته بود. بنابراین به بازجوی خود گفت از عوامل خمینی و همینطور اهل تقلید از مرجع تقلید شیعه نیست. بلکه تمام برنامه های دینی اش با آقای تابنده از اقطاب دراویش بیدخت گناباد است. گفتن این مسئله سبب شد عصبانیت فرد بازپرس فروکش کرده و با لحنی متواضع بپرسد: «شما با حضرت آقا ارتباط دارید؟» به این ترتیب، مسیر و شیوه بازجویی شدید از شیخ حسین انصاریان تغییر نمود.
با دستگیری شیخ حسین، خانواده اش با سپهبد کاتوزیان تماس گرفته و او را آگاه کردند. این افسر ارتشی هم مقدمات آزادی شیخ حسین را فراهم نموده و چندساعت بعد از آزادی و رسیدنش به خانه، بدون لباس ارتشی به بازدیدش رفت. ادامه دارد...


منبع:

1402/08/20
16:04:11
5.0 / 5
276
تگهای خبر: اسلام , اسلامی , امام , برنامه
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۱ بعلاوه ۱