آینده اقتصاد دیجیتال در ایران مبتنی بر چیست؟ تقویت استقلال و عدالت
به گزارش قائم، مدیر عامل مؤسسه کمک به توسعه فرهنگ و هنر اظهار داشت: آینده اقتصاد دیجیتال در ایران و جهان، مبتنی بر احترام به محدودیت های انسانی، تقویت استقلال خالقان و پیشرفت عدالت اجتماعی و فرهنگی خواهد بود.
خبرگزاری مهر، سید صادق پژمان سید صادق پژمان مدیر عامل مؤسسه کمک به توسعه فرهنگ و هنر، یادداشت اختصاصی را با عنوان «نقش اقتصاد توجه در سیاستگذاری فرهنگی و اجتماعی» در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
در این یادداشت می خوانیم:
مفهوم «اقتصاد توجه» اولین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ توسط هربرت سایمون مطرح شد؛ زمانیکه جهان تازه با انفجار اطلاعات روبه رو شده بود و او بر این نکته تاکید داشت که توجه انسان در مقابل وفور داده ها به منبعی کمیاب و پرارزش بدل شده است. با گسترش اینترنت و ورود بشر به عصر دیجیتال، عرضه محتوا به شکل تصاعدی افزایش پیدا کرد، درحالی که ظرفیت ذهنی انسان برای مصرف این حجم از داده ها بدون تغییر باقی ماند. این شکاف میان تولید و مصرف محتوا، توجه را به کالایی استراتژیک تبدیل کرد؛ کالایی که صنایع رسانه ای، رسانه های اجتماعی و پلت فرم های دیجیتال مدلهای تجاری خویش را بر محور آن طراحی کردند.
مایکل گلدهابر، نظریه پرداز پیشگام این حوزه، در مقاله ای اثرگذار در مجله Wired در سال ۱۹۹۷ استدلال کرد که برعکس تصور رایج، اقتصاد نوین اصولاً «اقتصاد اطلاعات» نیست، بلکه بر «اقتصاد توجه» بنا شده است. از نگاه او، اطلاعات فراوان است و هزینه توزیع آن با توسعه شبکه ها کاهش یافته، اما آن چه کمیاب باقیمانده، توانایی ذهنی انسان برای تمرکز بر این حجم از داده هاست.
در این چارچوب، توجه نه استعاره ای شاعرانه، بلکه واحدی واقعی از ارزش است که می تواند مبادله و انباشت شود. به بیان گلدهابر، هر تعامل دیجیتال، نوعی انتقال توجه است؛ فرآیندی که سرمایه اجتماعی، قدرت و شهرت در جهان آنلاین را شکل می دهد.
اقتصاد توجه ساختاری متمایز از اقتصادهای سنتی دارد. یکی از خصوصیت های ذاتی آن، تمرکز شدید توجه در دست اقلیتی محدود است؛ همان گونه که ثروت در اقتصاد سرمایه داری میان گروه کوچکی از افراد یا شرکت ها متمرکز می شود. الگوریتم های رسانه های اجتماعی این تمرکز را تشدید می کنند؛ بگونه ای که محتوا یا افراد خاص به جایگاهی ستاره ای دست می یابند، درحالی که اکثریت تولیدکنندگان محتوا در حاشیه قرار می گیرند.
این روند نتایج گسترده ای در زمینه فرهنگ، سیاست و جامعه به وجود آورده است؛ از قطبی سازی فضای عمومی و گسترش اخبار جعلی گرفته تا تغییر الگوهای مصرف فرهنگی و تهدید تنوع زبانی و فرهنگی. با این حال، اقتصاد توجه تنها به رقابت برای دیده شدن محدود نمی گردد. این مدل بنیان قدرت شرکتهای فناوری بزرگ را توضیح می دهد؛ شرکت هایی که از راه مدیریت جریان توجه جهانی، ثروتی بی سابقه خلق کرده اند.
از این منظر، اقتصاد توجه نه نظریه ای انتزاعی، بلکه چارچوبی اساسی برای تحلیل مناسبات رسانه ای، تبلیغاتی، سیاسی و فرهنگی در عصر دیجیتال شمرده می شود. در عین حال، چالش های اخلاقی و اجتماعی این اقتصاد از اعتیاد دیجیتال و فرسایش سلامت روان گرفته تا کاهش استقلال فردی و سلطه فرهنگی لزوم بازاندیشی در الگوهای توسعه دیجیتال را برجسته ساخته است.
بررسی ابعاد سیاستی این پدیده، از اقتصاد تا فرهنگ، تنها مسیر برای ترسیم راهبردی تازه است؛ راهبردی که بتواند اقتصاد دیجیتال را از رقابت فرساینده برای جلب توجه صرف، به طرف «اقتصاد خلاق» سوق دهد؛ الگویی که ارزش آفرینی را نه بر پایه انحصار توجه، بلکه بر بنیان خلاقیت و توانمندسازی جوامع تعریف کند.
ابعاد سیاستی اقتصاد توجه
اقتصاد توجه در دهه های اخیر به یکی از مهم ترین زیربخش های اقتصاد دیجیتال تبدیل گشته است. ارزش این حوزه در سطح جهانی به چندین تریلیون دلار می رسد و بخش عمده ای از آن در اختیار شرکتهای فراملی حوزه فناوری قرار دارد. منطق غالب این شرکت ها بر استخراج داده های رفتاری کاربران و تبدیل آن به ارزش اقتصادی از راه فروش به تبلیغ کنندگان استوار است. این الگو در صورتیکه راندمان و ارزش افزوده ای بی سابقه از راه داده و هوش مصنوعی خلق کرده، نتایج نامطلوبی همچون افزایش انحصار، تمرکز قدرت اقتصادی، تضعیف رسانه های محلی و سنتی و تشدید نابرابری درآمدی را نیز به همراه آورده است.
در بعد اجتماعی، تمرکز اقتصاد توجه بر بیشینه سازی زمان و میزان تعامل کاربران با محتوا، به تولید و ترویج محتوای جنجالی، هیجانی و احساسی منجر گردیده است. این سازوکار پیامدهایی چون اعتیاد دیجیتال، فرسودگی ذهنی، کاهش کیفیت زندگی و لطمه های روانی گسترده را به وجود آورده است. افزون بر این، الگوریتم های مبتنی بر تعامل با هدایت کاربران به سوی محتوای مشابه و پرهیجان، نوعی همسان سازی فرهنگی و کاهش تنوع منابع اطلاعاتی رقم زده اند که در بلند مدت انسجام اجتماعی و تنوع فرهنگی جوامع را تهدید می کند.
اقتصاد توجه همین طور واجد ابعاد آشکار سیاسی و حکمرانی است. توانایی پلت فرم ها در تحلیل کلان داده ها و پروفایل سازی دقیق کاربران، به آنها قدرت مداخله در فرایندهای دموکراتیک، شکل گیری به افکار عمومی و حتی تحریک به کنش های جمعی خشونت آمیز داده است. گسترش اخبار جعلی، قطبی سازی فضای سیاسی و کاهش اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک همچون نتایج این وضعیت است. نبود چارچوب های شفاف و کارآمد تنظیم گری، زمینه مداخله بازیگران بدخواه شامل دولت ها یا گروههای غیردولتی را فراهم ساخته و حکمرانی دیجیتال را به ضرورتی سیاسی بدل کرده است.
در بعد فرهنگی، الگوریتم های حاکم بر اقتصاد توجه الگوهای مصرف فرهنگی را بطور بنیادین دگرگون کرده اند. تاکید بیش از اندازه بر محتوای سرگرم کننده، کوتاه مدت و پرهیجان سبب حاشیه رانی تولیدات فرهنگی مستقل و ارزش های فرهنگی عمیق تر شده است. سلطه پلت فرم های جهانی تهدیدی جدی برای زبان ها و فرهنگ های محلی به حساب می آید و نوعی «استعمار دیجیتال» را بازتولید می کند. در این شرایط، سیاستگذاری فرهنگی نیازمند نگاهی فعال، هوشمندانه و آینده نگر است تا از تنوع فرهنگی حفاظت کرده، از تولیدکنندگان محتوای بومی حمایت کند و دسترسی عادلانه به منابع فرهنگی را در بستر دیجیتال تضمین سازد.
گذار از اقتصاد توجه به اقتصاد خالق: تغییر یک پارادایم
تحولات اخیر در اقتصاد دیجیتال حکایت کننده از جابه جایی یک پارادایم بنیادین از «اقتصاد توجه» به «اقتصاد خالق» است. اقتصاد توجه، که بنیان اصلی آن بر مدلهای تبلیغ محور استوار بود، طی دو دهه گذشته بر رسانه ها و پلت فرم های اجتماعی سلطه داشته است. در این الگو، مخاطب عمدتا به مثابه «یک عدد آماری» در خدمت بازار تبلیغات تعریف می شد و ارزش آفرینی حول محور جذب و فروش توجه مصرف کنندگان به برندها شکل می گرفت. در مقابل، اقتصاد خالق بر مجموعه ای از پلت فرم ها، بازارها و ابزارهایی متکی است که بیان خلاقانه و کارآفرینی فردی را دموکراتیک می سازند. در این چارچوب، مخاطب نه یک واحد آماری منفعل، بلکه یک «جامعه فعال» است که درگیر پروسه تولید، بازتولید معنا و مشارکت مستقیم در شبکه ارزش فرهنگی و اقتصادی می شود.
این تغییر پارادایم، رابطه قدرت میان خالقان و پلت فرم ها را نیز متحول ساخته است. اگر در گذشته خالقان برای دسترسی به مخاطب ناگزیر به تکیه بر پلت فرم ها بودند، امروز این پلت فرم ها هستند که برای حفظ خالقان رقابت می کنند؛ برای اینکه ارزش اقتصادی و سرمایه اجتماعی آنها وابسته به جامعه ای است که پیرامون خالقان شکل می گیرد. اقتصاد خالق در نقطه تلاقی دو حوزه کلیدی صنایع خلاق و اقتصاد کسب وکارهای کوچک قرار دارد.
یکی از خصوصیت های متمایز اقتصاد خالق، باز تعریف ارزش «جوامع کوچک و تخصصی» است. برعکس منطق رسانه های انبوه که بر کمیت مخاطب استوار بود، این جوامع به علت نرخ تعامل بالا، وفاداری مخاطبان و ظرفیت تبدیل بیشتر، ارزش اقتصادی بالاتری ایجاد می کنند. چنین شرایطی نشان میدهد که صنایع خلاق و دیجیتال به طرف ساختاری جامعه محور حرکت کرده و بر خالقان مستقل و اکوسیستم های پیرامونی آنها متمرکز شده اند.
در این الگو، سرمایه گذاری ها در اقتصاد خالق به چهار بخش اصلی تقسیم می شوند: پلت فرم ها، ابزارهای خلاقانه، ابزارهای درآمد زایی و کسب وکارهای خالق محور. این دسته بندی نه تنها مبین ساختار جدید این اقتصاد است، بلکه نشان دهنده انتقال قدرت از مدل تبلیغ محور اقتصاد توجه به مدل جامعه محور اقتصاد خالق است؛ الگویی که نقش انحصاری شرکتهای بزرگ فناوری در صنایع خلاق را می کاهد و مرز میان تولیدکننده و مصرف کننده را کمرنگ تر کرده است. در چنین پارادایمی، خالقان محتوا در مرکز شبکه ارزش اقتصادی و فرهنگی قرار می گیرند و موتور محرکه نوآوری و ارزش آفرینی در عصر دیجیتال محسوب می شوند.
جمع بندی و نتیجه گیری
اقتصاد توجه به وضوح نشان داده است که در عصر دیجیتال، توجه انسان منبعی محدود و پرارزش است که می تواند قدرت، ثروت و نفوذ فرهنگی را بازتولید کند. تجربه جهانی و تحولات داخلی در ایران نیز از آن حکایت می کند که مدلهای مبتنی بر جلب توجه، باآنکه ارزش اقتصادی و راندمان بالایی خلق کرده اند، اما نتایج اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مهمی به همراه داشته اند: از افزایش اعتیاد دیجیتال و کاهش سلامت روان گرفته تا تمرکز قدرت در دست پلت فرم های بزرگ و تهدید تنوع فرهنگی و رسانه ای. این روند نشان میدهد که تمرکز صرف بر اقتصاد توجه، اگر بدون سیاستگذاری دقیق و چارچوب های اخلاقی باشد، می تواند منجر به نابرابری، سلطه فرهنگی و لطمه به انسجام اجتماعی شود.
در این زمینه گذار به اقتصاد خالق پاسخی نوآورانه و پایدار به محدودیت های اقتصاد توجه عرضه می کند. در اقتصاد خالق، ارزش آفرینی بر محور خلاقیت فردی، استقلال تولیدکنندگان محتوا و مشارکت فعال مخاطبان تعریف می شود. این تغییر پارادایم، قدرت را از مدلهای تبلیغ محور و تمرکزگرای اقتصاد توجه به اکوسیستم های جامعه محور و خالق محور منتقل می کند و به خالقان امکان می دهد نقش محوری در شبکه ارزش اقتصادی و فرهنگی ایفا کنند.
از منظر سیاستگذاری تجربه ایران و جهان نشان میدهد که دفاع از اقتصاد خالق نیازمند ایجاد زیرساخت های مالی، قانونی و دیجیتال است که دسترسی برابر به منابع، صیانت از حقوق خالقان و پیشرفت تنوع فرهنگی را تضمین کند. فراهم کردن ابزارهای درآمد زایی مستقل، تقویت جوامع تخصصی و کوچک، و تمرکز بر کیفیت تعاملات بجای کمیت مخاطب، می تواند موتور محرکه نوآوری، خلاقیت و توسعه پایدار در صنایع فرهنگی و دیجیتال باشد. بنابراین، ترکیب آموزه های اقتصاد توجه با راهبردهای اقتصاد خلاق نشان میدهد که آینده اقتصاد دیجیتال در ایران و جهان، مبتنی بر احترام به محدودیت های انسانی، تقویت استقلال خالقان و پیشرفت عدالت اجتماعی و فرهنگی خواهد بود. این رویکرد، نه تنها امکان توسعه پایدار صنایع خلاق را فراهم می سازد، بلکه راهبردی برای طراحی سیاستهای فرهنگی و دیجیتال انسان محور و آینده نگر عرضه می کند.
منبع: قائم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان قائم در مورد این مطلب