قائم فرهنگ مهدویت
قائم : فرهنگ مهدویت

علوم انسانی اسلامی به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه

علوم انسانی اسلامی به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه

به گزارش قائم سالها است كه در باره علوم اسلامی انسانی بحث می شود و بخصوص در 27 آذرماه كه روز وحدت حوزه و دانشگاه است.



خطبا، روحانیان و دانشگاهیان در عرصه های گوناگون درباره چند و چون این وحدت سخن میگویند. بعضی معتقد اند كه اصلاً بحث وحدت حوزه و دانشگاه امری شدنی نیست هر یك از دو گروه كار خویش را انجام می دهند و همانند دانشمندان غربی و علمای مسیحیت كه هیچیك از موضع خود كوتاه نمی آمدند قابل جمع نیست. بعض دیگر بر این باورند كه علوم اسلامی آنچنان فراگیر است كه همه حوزه ها را در بر می گیرد. عده ای دیگر این تفاوت را در اخلاق میبینند، همچنانكه در مسیحیت از زمان كانت به بعد كه نتوانستند عقلانیت مباحث دینی و خداشناسی را اثبات كنند بعضاً به اخلاق پناه بردند.
به نظر میرسد كه این رشته سر دراز دارد و تا مباحث معرفتی به صورت بنیادی مورد توجه قرار نگیرد و از منظر واقع به آن توجه نشود همچنان این چالش بر مقرر است و هیچگاه وحدتی صورت نخواهد گرفت. الان بسیاری اعتقاد دارند كه دانشگاهیان اغلب راه خویش را می روند و عمدتاً از منظر فرهنگی و معرفتی غربی به مسائل می نگرند و آنرا در كلاس های خود به دانشجویان عرضه می دهند. در مقابل عده ای نه چندان كم در حوزه هم هستندكه با آنكه داعیه حوزوی بودن را دارند اما بیشتر متمایل به تفكرات دانشگاهی هستند و چون نمی توانند پاسخ شبهات آنان را بدهند میخواهند از منظر و منطق غربی دینداری را اثبات و آنرا معقول جلوه دهند.
به نظر من این قضیه قابل حل نیست مگر آنكه مبانی اصلاح گردد و این مباحث به طرز معقولی آنچنان مورد توجه قرار گیرد تا هر انسان دانشپژوهی آنرا به طیب خاطر بپذیرد و با جان آنرا لمس كند و در خارجیت ببیند كه چنین هست.
بحث عین گرایی و ذهن گرایی یكی ار مباحث چالش برانگیز از آغاز تفكر بشری بوده، هست و خواهد بود. انسان میخواهد بداند كه این خارج و واقعیت خارجی است كه مبدأ معرفت ما است یا این من انسانی و ذهن او است كه علم را تولید می كند. افلاطون و ارسطو را با اینكه بعضی ها چون فارابی تلاش كردند تا بگویند هیچ اختلافی بین آرای فلسفی آنان نیست ولی واقعیت این است كه افلاطون را مُبدع تفكر ایده آلی و ارسطو را آغازگر فكر رئالیستی می دانند. در این بین دانشمندان و فلاسفه اسلامی از زمانی كه با فرهنگ و تمدن یونانی آشنا شدند تلاش كردند جانب یكی را بگیرند (مشائیان و اشراقیان) وآن را با آموزه های قرآنی تطبیق دهند تا نوبت به ملا صدرا رسید كه با استفاده ار نظرات هر دو گروه، بنیان حكت متعالیه را گذاشت و از ارسطو و افلاطون هر دو استفاده نمود. با آنكه نظرات ملاصدرا در خیلی از موارد پاسخگو است اما باز مناقشه ذهنیت و عینیت در چارچوب اصالت وجود و ماهیت خویش را بر افكار دانشمندان تحمیل كرده است. اگر به دقت به مباحث و مسائل فلسفی كه گاها در آثار دكتر دینانی به رشته تحریر در آمده دقیق شویم به این نتیجه می رسیم كه معتقدان به اصالت وجود احكام اصالت ماهیت را مرور میكنند و احكام فلسفی آنان بیشتر رنگ اصالت ماهیت دارد.
غرب هم بعد از هیوم و باركلی و كانت به شدت گرفتار اصالت ذهن شد تا جائی كه معتقد شدند كه این انسان هست كه جهان هست و اگر او نباشد مشخص نیست جهان خارجی هم وجود داشته باشد و سوگمندانه در بهترین حالات به جای اعتقاد به خدا اعتقاد به مفهوم خدا كه امری ذهنی است را پذیرفتند و این اوج ذهنگرایی است. بدیهی است چنین تفكری تا چه اندازه در نوع نگاه انسان به جهان و همچون انسان تاثیر گذار است. دانشمندان و متفكران اسلامی همچون علامه طباطبائی با آنكه تلاش كردند تا با نگارش كتابهایی همچون اصول فلسفه و روش رئالیسم مقداری از مسائل را حل كنند و تفاوت تفكر اسلامی را با آموزه های مادی غربی باز نماید اما همچنان مشكل باقی است.
آنچه من در این مختصر پیشنهاد میكنم كه بحث مفصل آنرا در كتاب «جستارهایی در هستی شناسی و معرفت شناسی» (امیركبیر، 1395) باز نموده ام این است كه باید به مبدأ پیدایش معرفت در انسان نگاهی دو باره كرد. به اعتقاد من تفاوت علوم اسلامی با علوم غربی كه آیات قرآنی هم می تواند بعنوان شاهد در آن ذكر شود در این است كه ما مبدأ معرفت را جهان خارج بدانیم و بدانیم كه همه جهان همچون خود ما پدیده اند و پدیده به معنای به وجود آمده، وابسته، غیر مستقل و نیازمند است و مهمترین نیازمندیش به پدیدآور است. بحث پدیده و نیازش به پدیدآور بحث ثبوتی است و نیازی به اثبات ندارد. هیچكس در هیچ وقت خویش را اثبات نمیكند ما جهان خارج را همچون دیگری را اثبات نمیكنیم و به قول معروف «چیزی كه عیان است چه حاجت به بیان است». ازاین رو بحث واجب الوجود و ممكن الوجود و مسائل در رابطه با آن، با اینكه داعیه اصالت الوجودی دارد ولی ناظر به ذهن است و مشكلی را حل نمیكند و بیشتر از آنكه خدایی بی نیاز را ترسیم كند كه همه جهان را بعنوان پدیده خلق نموده است اسیر چگونگی و چیستی و اغلب همه خدایی، یا وحدت وجود و مانند آن میشود كه نوعی دیگر از شرك است. اساس علوم اسلامی انسانی اعتقاد به مبدأ متعال بعنوان خالق یكتا، غنی بالذات و مغایر با آنچه ما فكر میكنیم هست كه جهان را او پدید آورده و همواره در اداره، تدبیر وتمشیت امور حضور دارد و آنی از بندگان خود غافل نیست. او از جنس مخلوقات و پدیده ها نیست و به قول شاعر «ندانم چئی هر چه هستی توئی».
به نظر می رسد بحث را اینگونه باید شروع كرد كه دانشگاهی و روحانی نمی توانند وجود خارجی را انكار كنند و نمی توانند بگویند كه اگر ما در مقابل هیچ قرار بگیریم باز علم داریم حتی علم ما به خود ما از راه مشاهده خود و باور به اینكه من موجودی واقعی و خارجی هستم صورت میگیرد. اگر این مطلب را بعنوان یك امر ثبوتی و نه اثباتی پذیرفتیم می توانیم در باره مسائل در رابطه با امر یا امور واقع با هم به گفتگو بنشینیم. مبحث مطالعه جهان وانسان مورد علاقه همه است و همگان در مورد مسائل معلومِ فی الجمله (واقعیات ثبوتی) به بحث، كشف و تبیین تحقیق می نماییم و این آغاز گفتگو و تفاهم است.

1398/10/08
20:25:19
5.0 / 5
4223
تگهای خبر: اسلام , اسلامی , دكتر , دین
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۳