قائم فرهنگ مهدویت
قائم : فرهنگ مهدویت

افغانستان درحال تضعیف زبان فارسی است مولوی برای کیست ایران یا ترکیه؟

افغانستان درحال تضعیف زبان فارسی است مولوی برای کیست ایران یا ترکیه؟

به گزارش قائم، یک استاد دانشگاه معتقد است: میلیونها نفر از مردم افغانستان فارسی صحبت می کنند، حکومتی در آنجا آمده که زبان فارسی را متعلق به ایران می داند و درحال تضعیف زبان فارسی در آن کشور است.



خبرگزاری مهر

، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی:

علی اکبر سام خانیانی، دبیر «نخستین همایش بین المللی انجمن ایران شناسی ایران، مطالعات شرق ایران» است، و دانشیار زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه بیرجند، همینطور تجربه تدریس زبان و ادبیات فارسی در تونس را داشته و در عرصه دانش های میان رشته ای فعالیت می کند. با او درباره ی نقش زبان فارسی و فرهنگ در قلمرو ایران فرهنگی و آسیای مرکزی و همین طور همایش برگزار شده به گفتگو نشستیم که مشروح آنرا در ادامه می خوانید:

*چه ارتباطی بین زبان فارسی و ایده برگزاری این همایش بود؟


در حقیقت ایران مساله مهم و مشترک همه ما ایرانی ها است، و اگر واقع بینانه با توسع نظر بنگریم مسأله همه کشورهای هم تاریخ و هم پیکری است که در عرصه جغرافیای تاریخی ایران فرهنگی می زیسته اند. از آن رو که ثبات و تحولات آن بطور طبیعی بر همه این ملت ها تاثیر می گذارد. اما ایران بطور دقیق تر برای کارشناسان و علاقمندان رشته زبان و ادبیات فارسی ریشه دارتر است چون به معنای تصویری است که از تاریخ، علم و فرهنگ، آداب و آئین، اساطیر، تمدن، سبک زندگی، و مجموعه مؤلفه هایی است که ملیت ما را شکل می دهد و از ما یک ایرانی می سازد. ایران برای ما تداعیات ذهنی خاصی دارد و با شخصیت های ادبی، علمی، فرهنگی و اساطیری خاصی گره خورده است یعنی فراتر از یک جغرافیا است و از احساس عادی فراتر است هرچند در رویکرد های دیگر ایران امروز بعنوان جغرافیای فرصت های مختلف همچون کریدورهای زمینی و هوایی، تجارت و ژئوپولیتیک و موارد دیگر است.
در گذشته در خیلی از نقاط کره زمین، مفهوم «کشور» با نظام سیاسی و جغرافیایی و قانون و فرهنگ مشخص معنا نداشت، اما در عین حال مردم دنیا به دنبال امنیت، زندگی بهتر بودند. در چنین روزگاری ایران یک کشور بود نظام سیاسی و حقوقی داشت، امنیت داشت و امنیت می داد؛ طبعاً هم تاثیر می پذیرفت و هم تاثیر می گذاشت. ایران امروزی یادگار آن گستره فرهنگی و تمدنی است. ایران حالا با احتساب ساحت های آبی خلیج فارس در حدود یک ۱۸۷۰۰۰۰ کیلومتر مربع، وسعت دارد اما در این وسعت شما حقیقتاً یک فرهنگ بین المللی را می بینید، نگاه و رویکرد فراقومی می بینید، در عین این که اقوام زیادی در آن ساکن هستند بقای ایران بعنوان قدیمی ترین کشور جهان، خود یک اعتبار است که برخی دیگر از ملت ها افتخار می کنند که با ایران و ایران ارتباط داشته اند و شناسنامه تاریخی خودرا در این ارتباط اثبات کنند. نمونه آن کرواسی است، یا آمازیغی های شمال آفریقا که تصویر لباس خودرا در دروازه ملل تخت جمشید نشان می دهند. با این که حالا در دنیایی به سر می بریم که در آن بحث جهانِ وطنی مطرح می شود، می بینیم که شناسنامه و قدمت تاریخی کشورها و فرهنگ و تاریخ بسیار مهم _بلکه مهم تر از گذشته_ شده است. همچنان در خیلی از کشورها، همچون کشوری مثل آمریکا که شاید ۳۰۰ سال هم سابقه ندارد و کشور مهاجرپذیر است، به دنبال هویت ملی آمریکایی می گردند. آنان در کنار همگرایی جهانی، یک واگرایی ملی دارند.
ایران از یک سو برای منِ که زبان و ادبیات فارسی خوانده ام و مختصر شناختی از تاریخ و فرهنگش دارم، یادآور فرهنگی است که در میلیونها سند فارسی ثبت و ضبط شده است. شعر فاخر فردوسی، نظامی، مولانا، خیام، سعدی و فردوسی و شاعران معاصر ما. این ایران در ساختن فرهنگ امروز جامعه بشری تاثیر ژرفی گذاشته است و در واقع دست منتی بر فرهنگ بشری دارد؛ بخصوص با توجه به این که ایران در گذشته جغرافیای بزرگی را از غرب آسیا تا ماچین و از آن سو تا شبه قاره و کم و بیش در صحرای شام در بر می گرفت، و مردمان این جغرافیای پهناور فرهنگ عظیم ایران را در تبادل فکر و فرهنگ و همزیستی ساختند و این فرهنگ و جغرافیا تا آفریقا هم گسترش داشت.
البته سخن بنده به این معنا نیست که بخواهیم بحث های سیاسی آن زمان را زنده نماییم، بلکه می خواهیم بخش ایجابی و مثبت آن اشتراکات فرهنگی و تعامل تاریخی را دیده باشیم؛ در روزگاری که ایران چنان گستره ای داشت. آن گستره در ایجاد و بهسازی فرهنگ همزیستی بین الاقوامی و بین المللی و هم در روند ایجاد فرهنگی جهان اثرگذار بود. مثلا آن گاه که هخامنشیان با کارتاژها (در شمال آفریقا)، یا مصریان هم پیمانی و مراوده داشتند و فرزندان امیلکار یا به قول عرب ها حِمِلقار، برای ۷۰ سال متحد هخامنشیان بودند. پس تبادل و نفوذ فرهنگی هم وجود داشت و حضور ایرانی ها در آنجا این فقط یک سلطه نظامی و سیاسی نبود.
در گذشته ای که در خیلی از نقاط کره زمین، مفهوم «کشور» با نظام سیاسی و جغرافیایی و قانون و فرهنگ مشخص معنا نداشت، اما در عین حال مردم دنیا به دنبال امنیت، زندگی بهتر بودند. در چنین روزگاری ایران یک کشور بود نظام سیاسی و حقوقی داشت، امنیت داشت و امنیت می داد؛ طبعاً هم تاثیر می پذیرفت و هم تاثیر می گذاشت. ایران امروزی یادگار آن گستره فرهنگی و تمدنی است. ایران حالا با احتساب ساحت های آبی خلیج فارس در حدود ۱۸۷۰۰۰۰ کیلومتر مربع، وسعت دارد اما در این وسعت شما حقیقتاً یک فرهنگ بین المللی را می بینید، نگاه و رویکرد فراقومی می بینید، در عین این که اقوام زیادی در آن ساکن هستند. دقیقاً نمی دانم ولی گفته می شود در ایران امروزی ۱۹ قوم زندگی می کنند. پس حفظ این فرهنگ و تاریخ و هویت و بازشناسی مؤلفه های وحدت ملی برای ما خیلی مهم می باشد. ضمن این که این ایران برای ما از نظر جغرافیایی، چه جغرافیای اقتصادی باشد و چه جغرافیای فرهنگی یا سیاسی، خیلی مهم است.

*این نخستین همکاری شما با انجمن ایران شناسی ایران بود؟


ما این همایش را با مشارکت انجمن ایران شناسی ایران و با عنوان «نخستین همایش بین المللی انجمن ایران شناسی ایران - مطالعات شرق ایران» برگزار کردیم. در حقیقت تا حالا این انجمن، همایش بین المللی نداشت. در سال ۱۴۰۰ که دبیر شانزدهمین گردهمایی بین المللی انجمن زبان و ادب فارسی بودیم، از ظرفیت انجمن ایران شناسی ایران استفاده کردیم و در یک پنل پرطرفدار چند سخنرانی خوب داشتیم، و زمینه همکاری ما بوجود آمد و به تأسیس اولین شاخه انجمن استانی ایران شناسی در خراسان جنوبی و استقرار دفتر آن در دانشگاه بیرجند انجامید.

*یعنی ایده همکاری دانشگاه بیرجند و انجمن ایرانشناسی ایران از آنجا آغاز شد؟


بله. انجمن از همایش ما خشنود بودند و در هم اندیشی های که داشتیم عاقبت نخستین شعبه استانی را در خراسان جنوبی تأسیس کردیم، هم اینک ریاست انجمن را آقای دکتر محمود جعفری دهقی استاد ممتاز دانشگاه تهران بر عهده دارند و با درایت این مساله را در هیات مدیره مصوب کردند و اعتماد کرده و مسئولیت شاخه را به بنده سپردند. بعد از پیشنهاد و تأسیس شعبه خراسان جنوبی شعبه دوم استانیِ در خراسان رضوی با مدیریت جناب آقای دکتر مهیار علوی مقدم مستقر شد. حالا تعداد شعبه ها به ۱۰ استان رسیده است و نوید می دهد که در آینده کارهای خوبی صورت گیرد.

*و ایده مطالعات شرق ایران از کجا آمد؟


اعتقاد راسخ بنده اینست که شاید تأثیرگذارترین بخش در مطالعات ایران شناسی، مطالعات شرق ایران باشد، و دلیلم اینست که ایران بعد از اسلام استقلالش را وامدار سیستان و خراسان است؛ صفاریان و سامانیان از این حوزه بودند، جالب است بدانید با اینکه بین صفاریان و سامانیان اختلاف و جنگ بوجود آمد و در نهایت سامانیان وارث قدرت صفاریان هم می شوند، در ضرورت حفظ استقلال ایران و پشتیبانی از زبان ملی فارسی که شاخه دیگری از فارسی بزرگ یا پهلوی بود تردید و اختلافی نداشتند. از طرفی بیشینه کشورهایی که از نظر سیاسی از ایران جدا شده اند در شرق هستند، اما فرهنگ و احساس و سبک زندگی و میراث همه ما مشترک است. ضمن آن که باید کشورهای شبه قاره را هم شریک این میراث و هم پیکر خود بدانیم.

*دلیل این که کشورهای حوزه ایران فرهنگی همراه شدند چه بود؟ و شما چه طور دعوتشان کردید؟


ببینید، وقتی می گوئیم مطالعات شرق ایران، به این معناست که ما اصولا ایران را ایران فرهنگی می دیدیم و می بینیم؛ یعنی پیوندی که ایران مثلا با کشورهای شبه قاره دارد یک پیوند فرهنگی وثیق و محکم نژادی و فرهنگی چند هزارساله است. قریب ۲ میلیارد نفر از مردم کشورهای هندوستان، پاکستان و بنگلادش با ایران مشترکات عمیق فرهنگی و زبانی دارند برای همین است که در مقام مقایسه با غرب، با دیدن یک فیلم هندی لذت بیشتری می بریم و همذات پنداری بیشتری می نماییم. ضمن اینکه زبان فارسی به مدت ۸۰۰ سال زبان رسمی این کشورها هم بوده است و این فرهنگ و ادبیات به آنها هم متعلق می باشد. هندی ها تا حدود صد سال پیش به فارسی می نوشتند، و الان زبان فارسی یکی از زبان های کلاسیک مورد حمایت دولت هندوستان است، چون زبان تاریخ و فرهنگ و اسناد آنها است. مشترکات تاریخی که ما داریم متعلق به همه کشورهای ایران فرهنگی و شبه قاره است.

اینجا ممکنست که ما یک مقدار گرفتار سو فهم شده باشیم، بسا که رقیبان منطقه ای ایران نمی خواهند ایران و ملت های شرق ایران ظرفیتهای امروز و آن پیشینه مشترک و قدرت نرم فرهنگی و حتی جایگاه جغرافیایی و کریدوری و فرصت ها را بشناسند. اولین همایش بین المللی انجمن ایران شناسی ایران - مطالعات شرق ایران فرصتی است که ظرفیت ها بر اساس تاریخ و فرهنگ و علم شناخته شود. قابل توجه اینکه ایران شناسی از آن رشته هایی است که موقع تعریفش خیلی ها می مانند چون یک رشته بینارشته ای است. باآنکه بنیانگذارانش یعنی استادانی چون دکتر پورداوود، دکتر ذبیح الله صفا، دکتر معین و دکتر مشکور و دیگران همه ادبیاتی بودند، و بعدها با امثال دکتر زرین کوب و باستانی پاریزی ادامه یافت. در بنیاد ایران شناسی که نهاد مستقل دیگری است هم دانشمندانی مانند خانم دکتر آموزگار فعال می باشند. رشته های هنر، باستان شناسی، مردم شناسی، تاریخ، علوم سیاسی و جغرافیا همگان در عرصه ایران شناسی قرار می گیرند. بیم آن بود و هست که نام ایران در بین همایش های تخصصی مختلف گم شود اما این همایش در این سطح در واقع مانع این اتفاق بد می شود. نباید ایران در بین این همایش های تخصصی گم بشود. این قسمت مهم کار ما است.
یکی از دلایلی که ما این همایش را برگزار کردیم اینست که هویت فرهنگی و تاریخی ایجاد مشارکت مجموعه ای از کشورهایی است که علی‌ای‌حال در گذشته با ایران رابطه داشتند، یا در پیکر ایران تاریخی قرار داشتند. امروز استقلالشان کاملا محترم است و آنها برادران ما هستند، اما آن ایرانِ تاریخی مشترک و آن پیوندها و میراث های مهم بشری نباید گم بشود. کلمات در دیپلماسی خیلی حساس است! به عقیده من درباره ی پیوندها گاهی ممکنست ما گرفتار بد سلیقگی بشویم. متاسفانه برخلاف این حقیقت تاریخی که خیلی از آثار و اسناد علمی و فرهنگی فارسی در افغانستان تولید شده است و میلیونها نفر از مردم افغانستان به این زبان صحبت می کنند، حکومتی در آنجا آمده که زبان فارسی را متعلق به ایران می داند و با نگاه ناصواب سیاسی بلکه مذهبی، درحال تضعیف زبان فارسی در آن کشور است. اما حقیقت اینست که دستاوردهای زبان فارسی اگر به افغانستان بیشتر تعلق نداشته باشد کمتر نیست. بر خلاف حکومت افغانستان، تاجیکستان در تقویت زبان فارسی اهتمام ویژه ای دارد؛ چنانکه دولت این کشور در سال قبل بالاتر از ۱۶۰۰۰۰۰ نسخه از شاهنامه را چاپ و به شهروندانش هدیه کرد! زبان و ادبیات فارسی به ازبکستان و قزاقستان و ترکمنستان و حتی قرقیزستان هم متعلق می باشد.
اطرافیان ما هم دلشان می خواهد که ایرانِ پسا تجزیه را، از آن پیشا تجزیه جدا کنند و بگویند یک کشور جدید است، درست مثل ترکیه. ترکیه بعنوان ترکیه صد سال قدمت دارد، اما نام ایران بعنوان ایران چند هزار ساله است! بله بخشهایی از آن ایران جدا شدند، ولی مرکز _یعنی ایران سیاسی امروز_ ثابت و پایدار ماند و ما برخلاف دیگر کشورهای همسایه با تجزیه امپراطوری به وجود نیامدیم. ما کشور بودیم و در معنای امروزین کشور مستقل بودیم، اما کشورهایی مانند ترکیه اصلاً اعتقادی به ملیت نداشتند، آنها در قلمرو خلافت بودند. گفتمان خلافت داشتند و نه گفتمان ملیت. برای همین است که ما حماسه ملی داریم و آنها ندارند! پیش از آن هم ملیت داشتیم، ما هویت ملی داریم! در این همایش ما از تمام این کشورها میهمان داشتیم. طبعاً ما انتظار داریم که دولت و مسئولان ایران هم این مساله را بیشتر درک و از آن حمایت کند، دانشگاه ها حمایت کنند. وضعیت دانشگاه ها از نظر مالی خوب نیست. برای برگزاری همایش بین المللی کمک شایانی نکردند و این مظلومیت ایران و ایران شناسی است. شاید ما هم باید یک مقدار بیشتر تلاش نماییم ولی این طور طرح ها که مربوط به ایران است، چراغ راه مسؤولان و مدیران ملی و منطقه ای ایران و همسایگان است. به نظر اینجانب باید جداگانه و قوی تر دیده شود. البته در این همایش، مؤسسه مطالعات شرق ایران مستقر در مشهد از همایش ما حمایت جدی کردند و هزینه میهمان ها را قبول کردند که ما بسیار سپاسگزاریم اما امیدواریم در آینده این نگرانی ها را نداشته باشیم.
ایران حرم و سرمایه مشترک ماست، نازش و افتخار همه ما _در هر سطحی از این کشور_ نام مقدس آنست. چشم ها را باید شست طور دیگری باید دید. باید از ایده ها خوب حمایت کنند. مشارکتی که در اولین همایش بین المللی داشتیم بسیار عالی بود و می تواند بسیار بهتر بشود. از حدود ۱۵۰ مقاله ای که به دبیرخانه رسید، ۱۲۰ تا را پذیرفتیم که بخش مهمی از این ها مربوط به اهمیت ژئوپولتیک و ژئو اکونومیک منطقه بود. یعنی وقتی می گوئیم ایران، باید اهمیت جغرافیایی سیاسی و جغرافیای اقتصادی آن شناخته شود. شرق ایران دریچه ای است برای سیاست و اقتصاد بر اساس فرهنگ و تاریخ.

*فرهنگ و تاریخ مبنای سیاست و اقتصاد در این منطقه است؟


آن چیزی که من بعنوان یک دوستدار زبان و ادبیات فارسی به آن اهمیت می دهم، بدین سبب است که می گویم پایه همه این رابطه ها فرهنگ است؛ یعنی مهم ترین مساله ای که ما را به هم وصل می کند، به شرق و حتی شاید به غرب، فرهنگ است. این مؤلفه های فرهنگی و تاریخی مشترک و برادری تاریخی ست که می تواند امنیت و پایداری و یک اقتصاد و تجارت پایدار را تضمین کنید. نوع مصرف های ما، کالاها و سبک زندگی و غذاها و پوشش ما و کشورهای شرق ایران شبیه هم است. منظور من اینست که ما پیوندهای وسیعی با مجموعه ملل منطقه داریم، درک متقابل مهم می باشد. بر خوب و بدِ امنیت ما هم اثرگذار است؛ ازاین رو در مطالعات ایران شناسی و شرق ایران باید سرمایه گذاری شود، این همایش ها، همایش عادی نیست. ما در بیانیه پایانی هم گفتیم که باید از مقالات این همایش ها بعنوان اسناد توسعه ای و مطالعات جدی برای تصمیم سازی و تصمیم گیری استفاده گردد. باید این را مهم بدانیم، این طور نیست که یک استاد یا یک دانشجو مقاله ای نوشته و رفته اند بلکه اگر در بین این ۱۳۰ مقاله، ۳۰ مقاله باارزش وجود داشته باشد ما کار خودمان را کرده ایم.

*الان شما ۱۳۰ مقاله تأیید شده و چاپ شده دارید؟


بله. ۱۲۰ تا برای چاپ تأیید شدند. این مقالات شناخت ما را از فرهنگ منطقه تقویت و اصلاح می کند، تاریخ و جغرافیای منطقه را به ایرانی ها داخل و خارج می شناساند. حتی به شرکت ها، چون به عقیده من شرکتها هم، حالا چه دولتی یا غیردولتی و داخلی یا خارجی، بر مبنای یک شناخت می توانند برای سرمایه گذاری تصمیم بگیرند. فردی که می آید در عرصه سیاسی یا اقتصادی بحثی مطرح می کند، این هم در عرصه ایران شناسی شرق می گنجد؛ اینجا بحث ایران است، وقتی می گوئیم بین المللی، یعنی مخاطب دیگر فقط ایرانی ها داخل نیستند، بلکه ایرانی ها خارج و غیر ایرانی های آن طرف مرز هم هستند.

*در واقع این ایرانی را که شما می فرمایید به مفهوم ایران سیاسی است؟


ما یک ایران سیاسی در قالب مشخص داریم که از نظر فرهنگی با کشورهای شرق مشترکات دارد.

*این اشتراک چه فرصت هایی را می تواند به ما بدهد؟


فرض بفرمائید هم اکنون در کشورهای عربی، به واسطه همان زبان مشترک، گسترش روابط اقتصادی شان چه قدر قوی شده است. اتحادیه سیاسی اعراب حتی در بخش امنیتی شان هم قوی عمل می کنند. شاید این همایش زمینه ای بشود تا مثلا در قالب اتحادیه نوروز بتوانیم قرارداد اقتصادی و امنیتی داشته باشیم. هم اکنون چرا بحث مهاجران افغان فقط مساله ایران دانسته شده؟ مگر مساله بقیه نیست؟ مسؤلان ما هم روی این مساله فکر نکردند. پاکستان وقتی افغان ها را بیرون کرد اینها کجا رفتند؟ رفتند افغانستان؟ نه، من مطمئنم بیشترشان به ایران آمده اند. پس اگر شناخت ما بر پایه های درستی باشد، چه از نظر جغرافیایی و سیاسی و امنیتی یا فرهنگ و تاریخی، حداقل می توانیم در هر زمینه تصمیم دقیق تر و محکم تری بگیریم.

به هر حال ما این همایش را بعنوان یک پیش درآمد جدی علمی و دانشگاهی بر مبحث درنظر می گیریم، و امیدواریم که بتوانیم در مجموع یک تصویر خوب، هم از شرق کشور و فرصت هایش عرضه کنیم؛ و هم از مشترکاتی که در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی مهم هستند استفاده بشود و مؤلفه های مهم درنظر گرفته بشوند. ببینید وقتی که در دنیای امروز، کره شمالی و کره جنوبی با تمام جنگ هایشان بازارچه مشترک کار و تولید دارند، ما هم می توانیم در شرق کارهایی بکنیم. یعنی چه؟ یعنی از کره شمالی به شهرک های تولیدی کره جنوبی می آیند و کار می کنند. چرا ما و افغانستان چنین نکنیم؟ بجای این که آنها را بیاوریم داخل کشور، می توانیم این طور مشکل سیاسی-اقتصادی و امنیتی مان را حل نماییم. چرا ما اینجا سرمایه گذاری مشترک نکردیم؟ می توانستیم اینجا بشکلی عمل نماییم که هم بهره اقتصادی خودمان را ببریم و هم با افغانستان مشکل آب نداشته باشیم. دلهره بستن و نبود آب، یک ناامنی بحساب می آید.

*می شود گفت ایران شناسی زیر شاخه ادبیات فارسی است؟


خیر، عرض کردم رشته ای بینارشته ای است اما واقعا ایران شناسی بالاتر از هر چیز به زبان و ادبیات فارسی ربط دارد. باآنکه در ایران، ایران شناسی را رشته های تاریخ زیر پوشش گرفته اند، ادبیات بیشترین پیوند را دارد. سرفصل های مطالعات ایران شناسی هم همین را نشان داده است. در کشورهای عربی و فرانسوی زبان هم مطالعات تمدن عربی و فرانسوی جز شاخه های رشته زبان و ادبیات است؛ حتی لسانیات یا همان زبانشناسی هم ذیل ادبیات قرار می گیرد. متاسفانه در ایران گروههای زبان و ادبیات فارسی تنبلی می کنند. من اول همیشه با خود انتقادی شروع می کنم که خودش یک انتقاد علمی ست.
با این حال باید از این حالت خارج شویم. خوشبختانه در سالهای اخیر کارهایی در کشور انجام شد و گرایش هایی به وجود آمد، ولی مطالعه ایران شناختی واقعا مهم می باشد. وقتی کسی زبان فارسی را نشناسد، گویش های تاریخی و ادبی و اساطیر و زبان را نشناسد چه طور می خواهد به قدرت زبان فارسی پی ببرد و به ایران خدمت کند؟ با این وجود اینجا تعامل متخصصان حوزه های مختلف مهم می باشد. خیلی ها گمان کردند مرز رشته ها مانند خطوط مرزی سیاسی است و موضوعات بینارشته ای را درک نمی کنند و گمان می برند می توانند در خطوط علم هم خط بکشند در حالیکه این طور نیست.

*تاریخ و ادبیات و دیرینه شناسی و… اینها همه خواهران هم هستند.


آفرین! بر مبنای همین بود که در سال ۸۹ اولین همایش ملی ادبیات فارسی و پژوهش های بین رشته ای را در دانشگاه بیرجند برگزار کردیم، که بنده پیشنهاد دهنده و دبیر آن بودم. خوشبختانه گروههای مختلف علوم انسانی از آن ایده بسیار استقبال کردند و کاری عالی و تأثیرگذاری شد. امروزه حوزه های مطالعاتی جدید مانند جامعه شناسی ادبیات، روانشناسی ادبیات، ادبیات هنر، ادبیات فلسفه، ادبیات تاریخ، حتی مطالعات دینی در ادبیات. هم اکنون هم بر همان پایه، مجله علمی ما در گروه زبان و ادبیات فارسی عنوان «مطالعات بین رشته ادبیات، علوم انسانی و هنر» دارد. خلاصه بحث ما آن بود که بفهمیم ادبیات در واقع یک رشته بین رشته ای است. جدایی مطلق اینها عملا امکان ندارد؛ به قول حافظ که اظهار داشت:
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهند کاری هست

*محورهای همایشی که انجام شد چه بود؟ از چه کشورهایی شرکت داشتند و چند نشست انجام شد؟


در کل ما در همایش ۱۰ نشست داشتیم شامل تاریخ، ادبیات، دیرینه شناسی و هنر، ادبیات آئینی و اسطوره شناسی، جغرافیا، علوم و مطالعات سیاسی. ما پنج پنل در روز اول برگزار کردیم و روز دوم هم پنج پنل. در برگزاری محدودیت و مشکلات گوناگونی همچون کمبود پرواز داشتیم که پس از تحریم ها جدی شده است. مخاطبان هم جامعه دانشگاهی هم جامعه عام و هم مسئولان ایران و کشورهای همسایه بودند. خوشبختانه دانشگاهیان حضور خوب و قاطعی داشتند.
یکی از محورهای مورد بحث، تبارشناسی مطالعات ایران شناختی بود، که مثلا چه کسی چه کار کرده؟ فلان ایران شناس از چه زوایایی به ایران نگاه کرده؟ چون نگاه بیرونی به ایران فرق می کند. مبحث ترجمه اسناد و متون و روش ها و مکاتب ایران شناسی را داشتیم؛ حتی مبحث خلیج فارس و خلیج ایران را در کتاب های جغرافی هند داشتیم، بحث هویت ایرانشهری و چالش های هویتی را داشتیم. ایران شناسی ادبی، مطالعات زبان شناختی و گویش شناسی و لهجه ها در ایران و افغانستان و… هر جایی که ما مشترکات زبانی با زبان های مناطق دیگر داریم. ایران شناسی آئینی و فلسفی و گفتمانی داشتیم. فرهنگ عامه، مطالعات عرفان شناختی، ایران شناسی علمی و فرهنگی را داشتیم. حتی اسطوره شناسی هم در این بحث از آداب و رسوم و سبک زندگی جزو ایران شناسی قرار می گیرند؛ یک مساله ساده مثل روش و آیین ازدواج، ممکنست شبیه افغانستان یا تاجیکستان یا هند باشد، این بخشی از اشتراکات شناخته می شود. بحث هایی درباره ی میراث مکتوب منطقه ای و وضعیت تحقیقات فارسی در هند را داشتیم. تصور کنید فقط در ایالت اوتارپرادش ۳۲ میلیون سند فارسی وجود دارد. چون زبان فارسی یکی از زبان های کلاسیک هند است. آقای پروفسور شکلا که هم اکنون رایزن هند در ایران هستند می گفتند که مجلس هند تصویب کرده که زبان فارسی جزو زبان کلاسیک هند است و قانونی تحت حمایت هند است.

* نخست وزیرشان مضمونی نزدیک به این گفته بود که در هند آن روشی از اسلام پذیرفتنی است که بوسیله ادبیات ایران و با زبان فارسی به ما رسیده است.


آفرین، بله. حتی مقامات گوناگونی از هند همچون نخست وزیرانی که پیش از مودی آماده بودند، دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی بودند، فارسی را می شناختند. در خود ایران هم اسناد منطقه ای ایران شناختی بسیاری بخصوص در شرق وجود دارند که مهم هستند، ولی متاسفانه ما از اهمیتش خبر نداریم. شما فقط کتابخانه های تهران را نبینید، هم اکنون همین جاها ما نامه هایی داریم که در هر کدام از آن نکته ای وجود دارد. پریروز در جایی دیدم که یک سند از کازرون گذاشته بودند مربوط به قرن هفتم که در آن کلمه ایران هست.
مشکل جهل ما درباره ی ایران تا جایی است که بعضی در پیامک ها از سالروز انتخاب و تصویب نام ایران در سال ۱۳۱۳ می نویسند! حال آن که ایران همواره ایران بود، در مکاتبات ایران بود، در شعر ایران بود، تمام پادشاهان ساسانی، صفاری، سامانی و غزنوی و سلجوقی و صفوی تا پادشاهان قاجاری خودرا پادشاه ایران می نامیدند. از آنجائیکه بقیه کشورهای دور و بر ما همه نوپدیدند و با تجزیه امپراطوری عثمانی و شوروی سابق به وجود آمدند؛ به بقیه هم القا می کنند که کشور چند هزارساله ایران هم مانند ما است! اینها هنوز اساساً ملیتشان درحال شکل گرفتن است. مثلا ترکیه صد و دومین سالی است که بوجود آمده، عربستان فقط ۹۰ سال است، بعد مثلا می بینید نوشته سال ۱۳۱۳، نام ایران مبارک باد، این مثل فحش است! در حالیکه نام ایران چند هزار ساله است! بحث این بود که چون برخی از کشورهای خارجی ما را از قدیم با عنوان امپراتوری پارس و پرشیا مورد خطاب قرار می دادند، اینها گفتند در مکاتبات خارجی ها، نه داخلی ها، وحدت نام باشد. حالا اینها طوری وانمود می کنند که انگار ما تازه نام ایران را تصویب کردیم!

*تصور من اینست که اینها برای اهل دانش بدیهی است

.
آخر نسل جوان واقعا نمی داند! از طرفی اطرافیان ما هم دلشان می خواهد که ایرانِ پساتجزیه را، از آن پیشاتجزیه جدا کنند و بگویند یک کشور جدید است، درست مثل ترکیه. ترکیه بعنوان ترکیه صد سال قدمت دارد، اما نام ایران بعنوان ایران چند هزار ساله است! بله بخشهایی از آن ایران جدا شدند، ولی مرکز _یعنی ایران سیاسی امروز_ ثابت و پایدار ماند و ما برخلاف دیگر کشورهای همسایه با تجزیه امپراطوری به وجود نیامدیم. ما کشور بودیم و در معنای امروزین کشور مستقل بودیم، اما کشورهایی مانند ترکیه اصلاً اعتقادی به ملیت نداشتند، آنها در قلمرو خلافت بودند. گفتمان خلافت داشتند و نه گفتمان ملیت. برای همین است که ما حماسه ملی داریم و آنها ندارند! پیش از آن هم ملیت داشتیم، ما هویت ملی داریم. علی‌ای‌حال دانستن این مطالب برای نسل جوانی که فقط بوسیله اینترنت همه چیز را می خواند، خیلی مهم است.

*برگردیم به موضوعات همایش.


ما ایران شناسی، مردم شناسی، ایران شناسی هنری و باستان شناختی و حتی نقاشی و پیکرسازی و هنرهای زیبا داشتیم. اینها هویت دارند؛ وقتی می گوئیم ایران شناسی یعنی شما در نقش های ایرانی یک هویت ایرانی می بینید. حالا یک مبحث اینجاست: اگر در بسیاری از این مینیاتورها حالت ترکان را داریم تکلیف چیست؟ مینیاتورهای دوره صفوی را نگاه کنید، چهره ها شبه مغول نیست، ترکی است. ما می توانیم این را فرصتی بدانیم که بگوییم این جزو مشترکات ماست. بجای این که مبحث را تهدید ببینیم، این را تشویق ببینیم. ما همیشه می خواهیم نگاه سلبی بکنیم؛ مثلا همین هم اکنون، بزرگانی می گویند مولوی مال ماست، مال ترکیه نیست. اما چه کسی گفته مولوی برای ماست؟ یا از آن طرف چه کسی گفته مولوی برای ما نیست؟

*چندی پیش با آقای دکتر جامی از دانشگاه هرات صحبت می کردم، می گفتند که اینها میراث بشری اند!


اینان پروردگان فرهنگ ایرانی هستند و هر کس بتواند از آثارشان استفاده بکند از آن او هستند. وقتی می گوئیم از ما است از جنس تملک نیست. از جنس فرهنگ است. نسل نو همانطور که می گوید مثلا گوشی مال من است، می گوید مولوی مال من است. نباید از جنس تملک نگاه نماییم. ۲۵ سال قبل آقای دکتر جلال خالقی مطلق در مورد شاهنامه گفته بود فارسی مال کسی است که از آن استفاده کند!اگرچه بنیانگذارانش یعنی استادانی چون دکتر پورداوود، دکتر ذبیح الله صفا، دکتر معین و دکتر مشکور و دیگران همه ادبیاتی بودند، و بعدها با امثال دکتر زرین کوب و باستانی پاریزی ادامه یافت. آقای پروفسور شکلا که هم اینک رایزن هند در ایران هستند می گفتند که مجلس هند تصویب کرده که زبان فارسی جزو زبان کلاسیک هند است و قانونی تحت حمایت هند است. نسل نو همانطور که می گوید مثلاً گوشی مال من است، می گوید مولوی مال من است.


منبع:

1404/06/02
13:30:54
5.0 / 5
24
تگهای خبر: اسلام , امنیت , اینترنت , دكتر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان قائم در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۷ بعلاوه ۳
لینک دوستان قائم
جدیدترین ها